ترنم اطهری ترنم اطهری ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

دختر گلم ترنم

جشن تولد یک سالگی

1392/7/19 14:35
نویسنده : مامان زیبا
582 بازدید
اشتراک گذاری

دختر خوشگلم، فرشته کوچولوی مامان، الهی قربون شکل ماهت بشم عزیز دلم، روز 5 شنبه 18 مهر واست تولد گرفتیم از صبح 5 شنبه من و بابا درگیر کارها و آماده کردن بودیم تو هم واسه خودت بازی می کردی توی دست و پای من و بابا می پلکیدی قربونت برم . شب قبلش با بابا و خانوم خوشگل من رفتیم واست یک دونه دستبند طلا خریدیم تا توی جشن تولدت بهت کادو بدیم ، بعد رفتیم کیک تولدت رو سفارش دادیم (شکل کیتی) توی شیرینی فروشی یک مجسمه ببر بزرگ بود که تو همش ذوق اونو می کردی و با تعجب داد و  فریاد راه انداخته بودی، چند تا دوست کوچولو هم توی شیرینی فروشی پیدا کردی الهی فدات شم خیلی اجتماعی هستی مامان جونم، زود با همه ارتباط برقرار می کنی با همه زود دوست می شی. صبح پنجشنبه هم بابا رفت کلی خرید واسه شام و پذیرایی کرد و وقتی اومد تو هم کلی هیجان زده می رفتی سراغشون و از خوشحالی جیغ می کشیدی آخه عادت داری وقتی از خرید برمی گردیم می ری سر کیسه های خرید و کلی فضولی می کنی چون واست چیزهای جدید خیلی جذابند خلاصه بعد از اون با بابا و دختر گلم رفتیم واسش یه دونه دوچرخه صورتی خوشگل خریدیم تا در جشن تولد دختر خوشگلم بهش کادو بدیم. از وقتی دوچرختو دیدی عاشقش شدی توی مغازه ، همش با انگشتت بهش اشاره می کردی. وقتی اومدیم توی ماشین از خوشحالی تا خونه وایساده بودی و بالا و پایین می کردی و می رقصیدی و به دوچرخت اشاره می کردی قشنگ معلوم بود چقدر خوشحالی وقتی برگشتیم خونه کلی با دوچرخت بازی کردی یاد گرفتی چه جوری دکمه آهنگشو بزنی تا می گفتیم ترنم حالا آهنگ بزن سریع دکمه را فشار می دادی و می خندیدی و واسه خودت دست می زدی بعد از دوچرخه سواری خسته شدی منم ناهارتو دادم و عصر هم خوابوندیمت که واسه شب سرحال باشی اما از شانس بد همسایه بالایی زنگ زد بیدار شدی تلفن خونه رو کشیده بودیم گوشی هامون هم روی سایلنت بود اما یادم رفته بود اف اف رو قطع کنم تو هم که به صدا حساس، بیدار شدی و بد اخلاق شدی که نتونستی کامل بخوابی واسه همین وقت من و بابا صرف آروم کردنت شد و یک کم از کارهامون عقب افتادیم اما همه چی عالی شد . مامانی از همه زودتر اومد تقریبا ساعت 6 بود من داشتم سالاد الویه درست می کردم دیگه مامانی اومد و زحمتشو کشید . ماکارونی هم مامانی درست کرد بعدشم تورو نگه داشت تا ما به بقیه کارهامون برسیم. خدا مامانی رو واسه هممون نگه داره . مهمونهامون بابایی و مامانی و خاله زهره اینها و خاله زلیخا و دایی هادی اینها و دایی حسام بودند همسایه بالایی ها گلناز و ابوالفضل و مامانش هم اومدند باباشون نبود واسه ماموریت کاری رفته بود خارج از کشور. دایی هادی و زندایی و باربد ساعت 8 اومدند اما بقیه مهمونها ساعت 9 شب اومدن همون موقع من لباسای تورو عوض کرده بودم و واست لباس عروس پوشیده بودم و موهاتم خرگوشی بستم (قشنگ شدی ناز شدی، شدی مثل عروسک عزیز من گل من تولدت مبارک ) الهی مامان قربونت بره جیگر مامان مثل همیشه ناز بودی و خوشگل اما خواب آلود و یه کوچولو بداخلاق . بد اخلاقیت واسه این بود که نمی تونستی با لباس عروست چهار دست و پا راه بری و مجبور بودی همش دستتو بگیری به دیوار و راه بری خسته می شدی خوابت هم که میومد دیگه بدتر . از همون اولش آهنگ تولد گذاشتیم و تک تک مهمونها بغلت کردند و باهات رقصیدن همه اینهارو واست فیلم گرفتم شام خوردیم و بعدش هم کیکتو آوردیم تم تولدت کیتی بود کیکت هم کیتی بود سالاد الویه را خودم تزئین کردم و به شکل سر کیتی درآوردم شبیه کیکت . ظروفمون همه یک بار مصرف بود با نقش کیتی سفره و دستمال کاغذی هم کیتی بودند . همه خیلی خوششون اومد اون شب به همه ما خیلی خوش گذشت الهی دورت بگردم بعد از کیک هم کادوهارو باز کردیم شمع تولدت فشفشه ای بود آخه شمع معمولی رو نمی تونستی فوت کنی قربونت برم وقتی شمع رو روشن کردیم همه جیغ و سوت زدند و تو یه کوچولو ترسیدی و گریه کردی وقتی می ترسی دستاتو دراز می کنی بیای بغل خودم همش بغلم بودی فقط واسه عکسها می نشوندمت روی مبل پیش دوستات بعد که کادوهات باز شد لباس تولدو از تنت در آوردم و راحت شدی و شروع کردی با کارتن خالی تابی که مامانی واست خریده بود بازی کردن نیم ساعتی با اون مشغول بودی دیگه نه گریه کردی و نه بهونه گرفتی بعدش هم که همه نشستیم دور هم یه سر رسید و خودکار دادم دستت نشستی نقاشی کشیدن سر رسیدو ورق می زدی و با خودکار خط می کشیدی توش. حواست به هیچکس نبود جز به کار خودت . همه کلی ذوقتو کردند که بعد از تولدت نشستی داری درسهاتو می خونی یه عالمه عکس خوشگلم از دختر نازنینم گرفتم که یک سری هاشونو اینجا واست می گذارم الهی دور سرت بگردم مامان جون. مهمونی ساعت 2 شب تموم شد و همه رفتند تو هم زود بعد از رفتن مهمونها خوابت برد از بس خسته بودی یه کوچولو که شیر خوردی خوابیدی .

روی در ورودی زدیم که به جشن تولد ترنم جون خوش آمدید

میز شام

دختر خوشگلم در حال کنجکاوی

دخترم در حال تصمیم به خرابکاری

وای که نزدیک بود ژله رو خراب کنه شیطونک مامان

ترنم در کنار عکسهای خودش از لحظه به دنیا اومدن تا یک سالگی (ترنم در گذر زمان یک ساله)

ترنم در کنار دوستاش از راست به چپ ابوالفضل، ترنم، عسل، گلناز

الهی فدات شم مامان که خوابت میومد

الهی فدات شم که اینقدر خوابت میومد دختر گلم

دختر خوشگل مامان عروسک نازگل مامان با دوستاش

اینجا از صدای سوت و جیغ بچه ها ترسیدی و زدی زیر گریه بمیرم الهی واست مامان جونم

ترنم و شمع تولد

ترنم و کیک تولد

بعد از اینکه کادو هاتو گرفتی لباستو عوض کردم و بلوز دامنی که عسل خاله بهت کادو داده بود تنت کردم و از شر لباس عروست راحت شدی رفتی دنبال بازیت . خوشگلم رفتی با کارتن تابی که مامانی بهت کادو داده بود بازی کردی. آروم و ناز ، انگار نه انگار که قبلش کلی خوابت میومد رفتی توی حال خودت و بازی کردنت دورت بگردم مامانی.

نانا کپلی مامان سرگرم بازی

فدای دختر کنجکاوم بشم من الهی

دخترم در حال بررسی ابعاد کارتن

نری داخل کارتن مامانم

دخترم ابعادو سنجید دید نمی شه رفت داخل فدات بشم مامانم

دختر گلم از رفتن توی کارتن پشیمون شد

بعد از اینکه بازیهات تموم شد لباسهاتو عوض کردم که لالا کنی اما انگار تا دور و برت شلوغ باشه با اینکه کلی خوابت میاد نمی خوابی و بازم دوست داری یه چیز جدید بدن دستت که کنجکاوی کنی هیچی نباید تکراری باشه وگرنه میندازیش کنار و یه چیز جدید می خوای منم یه سررسید قدیمی دادم دستت با یه خودکار شروع کردی به ورق زدن و خط کشیدن . همه کلی ذوقتو کردند و قربون صدقت رفتن ولی تو عین خیالت نبود کار خودتو می کردی و اصلا به اطرافت هیچ توجهی نمی کردی . الهی مامان فدای دختر خوشگلش بشه عزیز دلم  

جیگر مامان

 نفس مامان

 عمر مامان

عسل مامان

دردونه مامان نازدونه مامان

دختر درسخون مامان فرشته مهربون مامان تمام دنیای مامان

دختر خوشمزه مامان

عروسک مامان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان نی نی
20 مهر 92 10:52
http://theme_koodak.tebyan.net/ تم سایت ساز مخصوص کودکان ایران زمین
مامان سها
29 مهر 92 15:40
مبارکه ترنم خانمی ناز